***

چقدر در پس این روزهای بی تکرار

خیال وصل تو آرامِ جانِ ما بشود؟

 

چقدر جمعه بیاید بدون دیدارت

دعای تو غزلی بر زبان ما بشود؟

***

چه روزهای غریبی و شام تاریکی

چه آسمان غم انگیز و ماه خاموشی

 

دوباره اشک دو چشمت برای معصیتم

چقدر اشک تو خط امان ما بشود؟

***

تو گاهواره عشق و امید دل هایی

تو شاهزاده امکان و قطب دنیایی

 

تو آن ستاره پر نور آسمان هایی

کدام روز ، آمدنت ، کهکشان ما بشود؟

***

چه روزها که برایت زمین دعاخوان است

حضورت آرزوی دل دردمندان است

 

تو عبد صالح پروردگار رحمانی

چقدر دوری تو دردِ جان ما بشود؟

***

نگاه کن که زمین جایگاه شیطان است

پر از فساد و تباهی و تخت خوکان است

 

و دست گرگ میان دو دست چوپان است

چقدر مانده زمان هم زمان ما بشود؟

***

بیا بیا گل نرگس ، نگاهمان خشکید

و بغض ها به گلو و زبانمان خشکید

 

بیا بیا که نگاهِ پر از امید تو

برای پر زدن عشق ، آسمان ما بشود

 ***

محمّد کریمی

۲/۱۱/۱۳۹۱

جوشقان قالی