شهادت بدین معناست که انسان برترین و محبوب ترین سرمایه دنیوی خویش را نثار آرمانی سازد که معتقد است زنده ماندن و بارور شدن آن به سود بشریت است...این ارزش در صدر همه نیکی های بشری قرار میگیرد و در هیچ ترازوی مادی نمی گنجد.

امام خامنه ای


 

قصه از کجا شد ، از پلاکی که تو خاکه
از خروش رود کرخه ، از زمین هایی که پاکه

قصه اون روزا قشنگ بود، مث خواب خوش و رویا
مث عشق بازی با سربند ، مث دل بستن به دریا

مث سنگرهای احساس ، که شبا جای دعا بود
مث اشک واسه رسیدن ، به بهشت عاشقا بود

مث یک سربند مولا ، که به دلها جون میبخشید
جنگیدن با لب تشنه ، به دستا توون میبخشید

ذکر لب ها یا حسین بود، روی دستا عکس رهبر
واسه آقاشون خمینی ، همشون قاسم و اکبر

جنگیدن بهونه ای بود، کربلا مقصد آخر
یا با جسم زخمی یا با ، تن خونین ، جسم بی سر

قصه اون روزا قشنگ بود، پر از اخلاص و صفا بود
همه جون فدای مهدی ، عشقا پاک و بی ریا بود

با کمیل و ندبه هاشون ، با شعار یا ابن زهرا
با دلای آسمونی ، جون دادن تو دشت و صحرا

قصه اینجوری شروع شد ، اما کاش اینجوری می موند
کاش همیشه یاد جبهه ، تو دلا ترانه میخوند

ولی ما ناشکر بودیم ، سنگر و خاک یادمون رفت
جبهه و چفیه و سربند ، جسمای پاک یادمون رفت

یادمون رفت مادرایی ، هنوزم چشم انتظارن
چشم دوختن به آسمونا ، کسی جز خدا ندارن

یادمون رفت پدرایی که به جای نوجوونش
چند تا استخون گرفته ، تیکه تیکه شده جونش

قصه این روزا قشنگ نیست ، پر از نیرنگ و فریبه
یاد اون گلهای پرپر ، توی ذهن ما غریبه

محمد کریمی

۳ مهرماه ۱۳۹۱

جوشقان  قالی